به گزارش سینماپرس، مسئله مجریان، دستمزدهای نجومی، استفاده نابجا از بازیگران و سلبریتیها، عدم نظارت درست بر برنامهسازی و خیلی از موارد دیگر چند وقتی است با اشتباهات مکرر، گافهای عجیب و غریب روی آنتن و سیر نزولی اجراهای تلویزیونی خصوصاً بازیگر مجریهایی که در مقام مجری هم ترجیح میدهند بازیگری کنند! در محافل رسانهای مورد انتقاد جدی قرار گرفته است. اکنون به سراغ شهرام شکیبا مجری با سابقه و قدیمی تلویزیون رفتیم و با او درباره حاشیههای جدید صداوسیما صحبت کردیم و او صراحتاً به پرسشهای ما پاسخ داد. مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:
* بگذارید ابتدا با این سؤال شروع کنیم که نقاط ضعف و قوت حضور بازیگران را به عنوان مجری چطور ارزیابی میکنید؟ چرا که در برنامهها و دورانهایی دیده شده که همیشه هم این حضور برای تلویزیون بد نشده و حتی به جذب مخاطب و برنامهسازی اصولی هم کمک کرده است؛ نظر شما در این باره چیست؟
من فکر میکنم حضور دوستان بازیگر در تلویزیون عمر کوتاهی خواهد داشت و اصلاً این حضور موفقیتآمیزی نبوده جز چند مورد، کار بقیه بازیگران در تلویزیون نگرفت. مهران مدیری قبلاً هم سابقه اجرا داشته و کارهایی را ساخته که شکل نمایش و اجرا داشته است. یا رامبد جوان هم اجرای تلویزیون را در کارنامهاش دارد. در این بین برنامههایی مثل "چهلتیکه" و "کودکشو" تا حدودی مخاطب خوبی گرفت بعد از آن هیچکدام از دوستان بازیگر نتوانستند کمکی به تلویزیون بکنند.
چرا نباید از مجریان صداوسیما استفاده شود؟
مسئله این است طرحها وقتی طرح خوبی باشد، چرا نباید از مجریان صداوسیما استفاده شود؟ آدمهایی که سالها برای حضورشان، پرورشان و شناساندنشان به بیننده و مخاطب هزینه شده است. واقعاً امروز جای امثال صالح علا، امیرحسین مدرس و سیدمحمد سادات اخوی خالی نیست! چرا باید امیرحسین مدرس از تلویزیون خداحافظی کند؟ مجری توانمندی که فضاهای نمایشی و خوانندگی و عرصههای دیگر را هم به خوبی تجربه کرده است و کارنامه درخشانی دارد. وحید جلیلوند فیلم میسازد اما آیا آنقدر فیلمسازی از او وقت میگیرد که در تلویزیون نباشد؟
اینها و بسیاری دیگر همان مجریان خانهنشین و کمکاریاند که یا از تلویزیون رفتهاند و یا منتظرند که برنامه و یا کاری به آنها پیشنهاد شود. تلویزیون خیلی راحت هزینههایی که برای این شخصیتها صرف کرده را با استفاده نا به جا از برخی بازیگران و واگذاری زیاد از حد میدانها به اسپانسرها، کنار میگذارد. چرا این سرمایهها نباید باشند؟ وقتی تلویزیون به خود میآید میبیند که باید از بیرونیها بهره ببرد در صورتی که خودش ستارگانی دارد که سالها زحمتش را کشیده است.
بازیگرها جز آن چند موردی که اشاره شد نتوانستند به تلویزیون کمکی کنند. مشکل این است که هرکس "پفک نمکی" هم دست بگیرد و چندین میلیارد سرمایه داشته باشد، میتواند صرف داشتن سرمایه در مقام تصمیمسازی هم قرار بگیرد. وقتی امروز برای تلویزیون طرح میبریم سؤال میکنند اسپانسرش کو؟ تلویزیون خودش چه میکند و تا چه زمانی قرار است چند ۱۰ هزار کارمند و چندصد مدیر داشته باشد؛ وقتی اینها بازدهی ندارند چه دردی از فرهنگ این کشور دوا میکنند.
تلویزیون در پسرفت ذائقهها، نقش دارد
همهچیز به هم ربط دارد و خیلی چیزها هم به تلویزیون ربط دارد. یک زمانی آگهیهای تلویزیونی چقدر خوب و شیرین بود و چرا امروز آنقدر دمدستی و سخیف است؟ برای اینکه سلیقه جامعه به شدت در سیر نزولی قرار گرفته و یکی از عوامل مهم این پس رفتِ سلیقهها و ذائقهها، قطعاً تلویزیون است. با ساخت برنامههای بد به بهانههای مختلف که بودجه نداریم؛ یک روز این مشکلات و ضعفها را به گردن تهیهکننده و روز دیگر به گردن مجری میاندازند. این کار را ممنوع کنیم و بیقاعده همان ممنوعیت را برداریم.
مجریان فاصله میگیرند و بازیگران نزدیکتر میشوند
رسماً برخی از مدیران، مردم را سوق دادند به شبکههای ماهوارهای! واقعاً به تبلیغات این شبکهها نگاه کنید، تبلیغات ما هم آنقدر سخیف و نازل شدهاند. به دلیل اینکه با ضعف و اصولی که در برنامهسازی به آن پایبند نیستند سطح درخواست مردم را پایین آوردند. الان کسی دنبال طرح ویژه نیست دنبال طرحیاند که اسپانسرآور باشد. اسپانسر هم که حامی برنامهای میشود، فقط دنبالِ بازیگر است و اعتقاد دارد باید بودجهاش را صرف آوردن بازیگر برای اجرای برنامه یا مسابقهاش کند. اینجا مجریان آرامآرام از تلویزیون فاصله میگیرند و به همان برنامههایی دعوت میشوند که ۱ درصد دستمزد بازیگران را هم نمیدهند. در بسیاری از موارد دستمزد مجری تلویزیون یک درصد بازیگر مجری هم نیست!
ماجرای زیرمیزیها و ارتباطات مستقیم با اسپانسرها
* ماجرای دستمزدهای نجومی بسیار حاشیهساز شده و در محافل رسانهای به طور جدی درخواست دارند صداوسیما در این زمینه شفافسازی کنند.
این دستمزدهای نجومی که دربارهاش صحبت میشود غیر از آن زیرمیزیها و ارتباطات مستقیم با اسپانسرهاست. برخی انگشتشمار از مجریان شناختهشده و بازیگر مجریها دستمزد جداگانه از اسپانسرها میگیرند. وقتی هم که حرف از انتشار اسناد میشود خودشان را مبرا میکنند چون طبق قرارداد مصوب چیزی نگرفتهاند. ما مجری داشتیم که ممنوعالتصویر بوده و با فشار برخی که الان در زنداناند و وابستگیهایی به برخی دارند الان به تلویزیون برگردانده میشوند. تلویزیون حتی تن به مصالحههای اینچنینی هم میدهد! یعنی به یک باره میبینید کسی که زمانی اعلام کرده کلاهش هم بیفتد به تلویزیون نمیآید، حالا به او برنامه زنده میدهند و تریبون مناسبتهای مهم را در اختیار او میگذارند.
سام درخشانی و بازی کردن نقش یک مجری
* همیشه هم حضور بازیگران در تلویزیون بد نبوده، مثلاً زمانی مرحوم منوچهر نوذری، مسابقه "هفته" را با چه جذابیتی اجرا میکردند...
قدیمیها فرق میکنند و واقعاً کارشان را بلد بودند. من مسابقه "ایران" را در ایام عید دیدم که پخش میشد و سام درخشانی اجرا میکرد. واقعاً او بازیگر خوبی است اما اجرا را بازی میکرد. یعنی در واقع نقش یک مجری را بازی میکرد، اینها دیده میشود. البته باز هم تکرار میکنم که اجرای بازیگران در تلویزیون عمری دارد که به زودی تمام میشود.
انگار قسم خوردهاند که مردم تلویزیونمان را نبینند!
* متأسفانه به اجرای در تلویزیون نگاه دمدستی هم میشود که آنتن زنده و غیرزنده را گاهی به کسانی واگذار میکنند که با مقوله اجرا کاملاً بیگانهاند؛ قبول دارید؟
متأسفانه این نگاه در تلویزیون وجود دارد. چرا که اصلاً ثباتی در مدیریت وجود ندارد و آدمها سر جای خودشان نیستند؛ مثلاً از رادیو به تلویزیون میآیند یا از فلان شبکه و بخش به جای دیگری میروند. من واقعاً نگرانم و فکر میکنم انگار یکسری آدم قسم خوردهاند که مردم را به سمت شبکههای ماهوارهای سوق بدهند. کاری کنند که تلویزیونمان دیده نشود! واقعاً در شب عید، سریالها و برنامههایی را روی آنتن میبرند که گهگاهی مورد استقبال قرار میگیرد و برخی اوقات هم به ناچار دیده میشوند. رقابتهای کودکانهای میان شبکهها راه میافتد و همدیگر را زیر سؤال میبرند. همه واقعاً یک تلویزیونیم و این رقابتها و بازیهای رسانهای برای چیست؟
رقابتهای کودکانه شبکهها و زد و بندهای رسانهای
از آن سو تهیهکنندگان متأسفانه با دوستان رسانهای هماهنگ میکنند و به فلان سایت مطالب سفارشی میدهند که به یک باره میبینم فلان مجری هر روز مطالبی در صفحههای مطبوعات دارد و گوشهای از برنامههایش را میآورند. اینها بازیهای رسانهای و مطالب سفارشی است که در پشت پرده خودشان در اختیار آن رسانه قرار میدهند. از قضا من خودم سالها تجربه کار خبرنگاری و رسانهای داشتهام و این فضا را کاملاً میشناسم. کاملاً زد و بندها در این رابطه معلوم است. در حال حاضر برای اینکه به کسی کار بدهند به استعداد طرف نگاه نمیکنند صفحه اینستاگرامش را میبینند که طرف چقدر فالوور جمع کرده است.
* آنقدر تلویزیون خودش را وابسته سلبریتیها و بازیگران میکند که بازیگری اعتقاد دارد با آمدنِ او، مردم تلویزیون را نگاه میکنند و او به عنوان مجری برتر جشنواره جامجم هم شناخته میشود...
واقعاً مسخره نیست که در جشنواره جامجم به محمدرضا گلزار به عنوان مجری برتر جایزه میدهند! فکر میکنم ما مجریان که کماکان کار میکنیم خیلی پوست کلفتیم. الان طلبهای به سال رسیده و از سال گذشته داریم که کسی به پرداخته شدن یا نشدنش اهمیتی نمیدهند. آیا جرأت دارند پول یک هنرپیشه را ندهند؟ به نظرم تلویزیون دیگر رها شده است؛ زمانی میگفتند خیلی در مدیریتش دقت نمیشود و الان نظارت هم فراموش شده، به طوریکه تلویزیون را رها کردهاند.
اسپانسرها هستند که برای تلویزیون تصمیم میگیرند
در واقع صاحبان سرمایه و اسپانسرها هستند که برای تلویزیون تصمیم میگیرند و این فاجعه است! باعث میشود که ما دچار یک وضعیت اسفبار بشویم. بحث زبان فارسی چقدر اهمیت پیدا کرده و میگویند راجع به زبان فارسی کار کنید. چقدر مقام معظم رهبری بر روی زبان و ادبیات فارسی تأکید کردند. با این حال، برنامهای به نام "قندپهلو" چند سال در نهایت سادگی ساخته شد و بارها مورد تقدیر همه قرار گرفت اما دیگر هیچ اقدامی برای ساختنش نشد.
کدام اسپانسری در این وضعیت، پول برنامه فرهنگی میدهد؟
جالب است بدانید ادواری که برنامه "قندپهلو" ساخته شده، تمام ۸ دوره تولید شده، با همه دستمزدها و هزینههایش، به اندازه پول دکور برخی از برنامههایی که الان روی آنتن میروند، نمیشود. این برنامه هزینه چندانی برای صداوسیما نداشت اما میگویند باید اسپانسر بیاورید. کدام اسپانسری در این وضعیت، پول برنامه فرهنگی میدهد؟ واقعیت ماجرا این است روزگاری گروه ادب و هنر در هر شبکهای داشتیم الان یکی دو برنامه سینمایی ساخته میشود و سراغ برنامه ادبی نمیروند.
عدم توجه به مشخصات مهمان تلویزیونی
* آنقدر نظارت در تلویزیون فراموش شده که مهمانی در تلویزیون روی آنتن "خاک نفرین شده" میخواند یا سلبریتی هرچه میخواهد میگوید و مجری کارنابلد نمیتواند جلویش را بگیرد. تنها کاری را که خوب یاد گرفتهاند مدیر مربوطه آن گروه و مجموعه متنی را آماده و عذرخواهی میکند...
این کارها عذرخواهی برنمیدارد. هنوز هم امثال بنده نمیتوانند با اتومبیلشان وارد صداوسیما شوند. آنقدر دقت میکنند که ما با ماشین وارد نشویم که مهمان حق دارد با ماشین وارد شود؟ آنقدر به این مقولهها دقت میکنند که مدیر گروه یا مدیر شبکه، یک بار مشخصات و سابقه آن بازیگر و خوانندهای که مهمان میشود را مرور نمیکنند.
نظارت باید روی مدیری باشد که درکی از برنامهسازی ندارد
واقعاً اگر بنا بود ما "قند پهلو" را برای عید نوروز میساختیم که معمولاً ۱۳ قسمته بود شاید معادل پولی نمیشد که دو تا از این بازیگرها و یا خوانندههای برنامههای تحویل سال تلویزیون میگیرند. نظارت باید روی مدیران باشد که درکی از برنامه تحویل سال و مناسبتی و اصلاً برنامهسازی تلویزیونی ندارند. زمان تحویل سال مهمترین زمان تلویزیون است که خود زمان وجه دراماتیک دارد. چقدر ما روایت و مفاهیم ادبی و ملی درباره نوروز داریم چرا به جای این مفاهیم ارزشمند، همواره به سراغ سؤالها و گفتوگوهای تکراری با این بازیگران و خوانندهها میرویم.
تلویزیون در درآمدها و هزینههایش بازنگری جدی کند!
* پیشنهادتان برای برونرفت از این همه ضعف و مشکلات برنامهسازی و اجرای تلویزیونی چیست؟
پیشنهاد من این است کارهایی که الان میکنند را نکنند. یکسری از مدیران را کنار بگذارند و در این باره تعارف نکنند. اینها به عنوان مدیران فرهنگی وظیفه خطیری را برعهده دارند و میتوانند برای فرهنگ جامعه خطرناک باشند. چرا برای مرزبانیمان هزینه میکنیم که به ما تهاجم نشود و چرا این دقت را برای وضعیت فرهنگیمان نداریم؟ چرا باید اهل فرهنگ ما از دیدنِ تلویزیون بیزار باشند؟ همه اینها ادای روشنفکری نیست، محتوا و مضمونی وجود ندارد که معطوف و میخکوبشان کند. اعتقاد دارم در کنار توجه به مضامین و محتوا و نظارت و برنامهسازی درست، تلویزیون هرچه زودتر با شفافیت نسبت به شائبههای ایجاد شده، در درآمدها و هزینههایش بازنگری جدی داشته باشد.
با خودم میگفتم فقط در خدمت ادبیات فارسی باشم اما...
* در دوران قرنطینهخانگی چه کارهایی میکنید؟ امسال مجری برنامه رمضانی نیستید؟
هنوز خبری نیست و چند پیشنهاد داشتم که هنوز به سرانجام نرسیدهاند. در خانهام و برخی از کارهای گذشته را که تلویزیون تکرار آنها را پخش میکند میبینم. برنامهای هم درباره کتابخوانی دارم که ۱۰ دقیقه است و از شبکه ۳ روی آنتن میرود. گاهی برای ضبط آن برنامه میروم و برنامه دیگری به نام "چراغانی" هم دارم که در مناسبتها روی آنتن میرود. روزی با خودم میگفتم فقط دوست دارم در خدمت ادبیات فارسی باشم اما وقتی مدیران نمیخواهند من چه کار کنم.
*تسنیم
ارسال نظر